عکس | ناگفته های زنی که شغلش تن فروشی بوده اما ... | تلفنهایی که او را رها نمیکنند | این زن چرا به فکر خودکشی است؟
تاریخ انتشار: ۳ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۱۳۶۹۷
به گزارش همشهری آنلاین، درست در همین سالهایی که سینمای ایران بهواسطه قهر مخاطبان سایه سنگین رکود حاکم بر گیشهها را تجربه میکند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه بهواسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فیلم کوتاه «ماهیها جان میدهند» سوژهای جسورانه درباره زنی تنها دارد که نسبت به گذشته خود پشیمان است اما گویی راهی برای بازگشت به زندگی طبیعی نمییابد. محمدرضا یکانی تهیهکننده و کارگردان و رایحه تیموری بازیگر نقش اصلی فیلم کوتاه «ماهیها جان میدهند» در این گفتگو حضور داشتند.
فکر نمیکنید فیلم «ماهیها جان میدهند» فارغ از سوژهای که دارد، در اجرا بیش از اندازه تصنعی است؟
محمدرضا یکانی: این فیلم واقعا یک فیلم خاص است... ما با بزهکاری که حتی دوره محکومیت خود را هم گذرانده است، چه برخوردی داریم؟ حتی برای ورودش به بازار کار، سریع از او عدم سوءپیشینه میخواهیم. هستند افرادی که به بزهکاران هم کار میدهند اما در مجموع جامعه ما نسبت به این افراد پذیرش ندارد و ما باید این نگاه را در جامعه تغییر دهیم* از چه نظر؟ هم از نظر فیلمنامه و هم از منظر مسیری که برای دریافت مجوز آن طی کردیم. میدانید که این جنس سوژهها همواره با حساسیتهای زیادی مواجه هستند. البته زمانی که ما این فیلم را میخواستیم بسازیم فضا بازتر از امروز بود اما بالاخره ملاحظاتی وجود داشت.
فیملنامه اولیه متعلق به پدرام افشار بود و دلیل آنکه تصمیم به ساختش گرفتیم، حس و حال خاص آن بود. فضای اصلی داستان فیلم هم درباره آدمی بود که قصد بازگشت به زندگی عادیاش را دارد اما گذشتهاش این اجازه را به او میدهد. ما معمولا یکدیگر را با شناختی که از گذشته یکدیگر داریم قضاوت میکنیم و حالا با فردی مواجهیم که میخواهد از مسیری که در گذشته طی میکرده است، بازگردد و این تصمیم او هم مصادف با لحظه تحویل سال نو شده است. با این همه منظور شما از تصنعی بودن را متوجه نمیشوم.
فیلم هم از منظر فضاسازی و گریم هم در بازی بازیگران و حتی فیلمبرداری، بهشدت تصنعی است و ما شاهد جریان عادی زندگی زنی که تصمیم به بازگشت به زندگی را دارد، در آن نیستیم.
یکانی: من غیرعادی بودنی در فیلم احساس نمیکنم. در عین اینکه نظر شما را هم محترم میدانم. واقعیت اما این است که فضای داستان فیلم میطلبید که ما از آنچه در واقعیت زندگی جریان دارد دور شویم. ما میخواستیم برشی از زندگی یک زن را بهگونهای به تصویر بکشیم که خیلی با طبیعت زندگی روزمره امروزمان مطابقت نداشته باشد. به همین دلیل هم ناگزیر شدیم روایت خود را کپسوله و فشرده کنیم.
حتی در فیلم نشانههایی وجود دارد که نشان میدهد همسایهها از فعالیت گذشته این زن خبر دارند و او را با نگاه طرد نگاه میکنند. از زن گویی در شرایطی قرار گرفته است که از همه سو با تهدید مواجه است. واقعا جامعه ما نسبت به فرد خطاکاری که تصمیم به تغییر مسیر زندگی خود میگیرد، چه واکنشی نشان میدهد؟
چرا باید نگاه جامعه به چنین فردی که سابقهاش مشخص است، در یک لحظه تغییر موضع داشته باشد، آن هم صرفا به استناد تصمیم شخصی آن فرد. در هر جای جهان هم زنی که چنین شغلی را برای خودش انتخاب کرده است، از سوی جامعه طردشده است.
یکانی: بالاخره این فرد میخواهد زندگی کند و میخواهد به جامعه خود بازگردد. ما با بزهکاری که حتی دوره محکومیت خود را هم گذرانده است، چه برخوردی داریم؟ حتی برای ورودش به بازار کار، سریع از او عدم سوءپیشینه میخواهیم. هستند افرادی که به بزهکاران هم کار میدهند اما در مجموع جامعه ما نسبت به این افراد پذیرش ندارد و ما باید این نگاه را در جامعه تغییر دهیم. بالاخره یک فرد در دورهای کار قبیحی را انجام میداده است و حالا تصمیم به بازگشت گرفته است، اما ما به او اجازه نمیدهیم.
حرف شما را میپذیرم که این فرآیند نیاز به گذشت زمان دارد اما یک بار به این سوال پاسخ دهیم که چنین فردی چه باید بکند؟ ما همواره داریم تاوان گذشته خود را میدهیم، حتی اگر برای این گذشته به زندان هم رفته باشیم. زنی هم که تن به چنین کاری میدهد، خیلی باید از انسانیت دور شده باشد اما بالاخره او هم جایی میتواند پشیمان شود و تصمیم به بازگشت بگیرد، در چنین مقطعی این زن چه باید بکند و جامعه چه کمکی به او میکند؟ این فیلم از این منظر یک تلنگر به جامعه است.
به نظر میرسد هم در فیلمنامه و هم در فیلم ما با زاویه نگاهی متضاد با آنچه میگویید مواجهیم. به این معنا که بیش از آنکه با تلاشهای یک زن برای بازگشت به زندگی مواجه باشیم، بیشتر فردی به انتهای خط رسیده را میبینیم که در چند نوبت فیلم روی قصد او برای خودکشی متمرکز میشود. از نمایش چنین فردی چگونه میتوان آن تلاش برای بازگشت و پشیمانی از گذشته را برداشت کرد؟
یکانی: بالاخره این فرد برای شب عید ماهی میخرد، دارد آماده میشود برای تحویل سال، به تماشای تلویزیون مینشیند و برای خودش سبزیپلو با ماهی درست میکند. همه اینها نشانههایی از تلاشهای او برای بازگشت به زندگی عادی است اما تلفنها و افرادی که همچنان مزاحم او هستند، همان موانعی هستند که اجازه این بازگشت را به او نمیدهند. نکته اصلی اما این است که او اصلا نمیخواهد این مسیری که در آن قرار داشته را ادامه دهد و حتی حاضر است دست به خودکشی بزند.
ولی در روایت فیلم قبل از نمایش همه این مصائب و موانع شاهدیم که او میخواهد قرص برنج بخرد و به زندگیاش پایان دهد!
یکانی: بله او به دنبال خودکشی است...
این ناشی از همان رسیدن به پایان خط و عدم است و نشانی از آن تلاشی که شما معتقدید میخواستید به تصویر بکشید در آن نیست.
یکانی: نویسنده در این فیلمنامه فردی را به تصویر درآورده است که در میان خودکشی و زندگی در حال رفت و برگشت است اما نکته مهم این است که دیگر نمیخواهد به کاری که به آن مشغول بوده است، تن بدهد. او حتی به خانوادهاش زنگ میزند تا از آنها کمک بگیرد اما آنها هم او را طرد میکنند. برای چنین فردی هم خودکشی یک راهحل بهحساب میآید و هم بازگشت به زندگی عادی. او دیگر نمیخواهد به وضعیت قبلی خود ادامه دهد، حالا حتی اگر این ادامه ندادن قرار باشد منجر به مرگش شود. در فیلم مدام شاهد رفت و برگشت او میان مرگ و زندگی هستیم.
حالا که صحبت از کاراکتر اصلی است، بد نیست شما به عنوان بازیگر این نقش هم تحلیل خودتان را از این شخصیت بگویید.
رایحه تیموری: من معتقدم که در یک جامعه، خانوادهها باید پشت اعضای خود باشند. اگر خانواده این دختر هم پشتیبان او بودند، شاید به این مسیر کشیده نمیشد. حالا به هر دلیلی او در این مسیر قرار گرفته است اما وقتی تصمیم به بازگشت میگیرد، بازهم این خانواده است که میتواند به او کمک کند. دوست و آشنا و فامیل در این شرایط معمولا نمیتوانند کمکحال آدم باشند اما خانواده میتواند پشت او بایستد.
آنچه در این فیلم شاهد هستیم، تنهایی این دختر است. دختری که نمیدانیم چرا سراغ کار دیگری نرفته است اما ناگزیر در مسیری قرار گرفته که حالا از خودش هم بدش میآید. او میخواهد به زندگیاش پایان دهد اما بیشتر از آن دوست دارد شبیه دیگران زندگی کند. حتی تلفن همراه خود را خاموش میکند تا دیگر مزاحمتی نداشته باشد اما باز هم آنقدر تنهاست که نمیتواند از این شرایط بحرانی عبور کند و تلاشهایش بیجواب میماند.
بهنظر میرسد ایده محوری فیلم شما در آثار دیگری هم تکرار شده است. فکر نمیکنید این رویکرد در نقد جامعه که یک فرد خطاکار را نمیپذیرند، کمی تکراری است؟
یکانی: سوژهها شاید مشترک باشد اما مهم پرداخت است که باید متفاوت باشد. کمااینکه شاید هزاران فیلم درباره اعتیاد تا به امروز ساخته شده باشد اما پرداختها در این آثار متفاوت است. من با خیلی از این زنان گفتگو داشتهام. ساعتها فیلم از این افراد گرفتهایم. نکته جالب هم این بود که همه این افراد در یک نقطه با هم اشتراک داشتند و آن اینکه هیچکدامشان این کار را دوست نداشتند. هیچ کس از روی لذت این کار را انتخاب نمیکند و همه به نوعی از سر اجبار به این مسیر کشیده شدهاند
وجه تمایز روایت خود را در کجا میدانید؟
یکانی: همین تردید یک فرد میان مرگ و زندگی برای من مهم بود و در فیلم هم مدام شاهد این رفت و برگشت هستید. درباره زنان روسپی و خیابانی شاید فیلمهای دیگری هم ساخته شده است اما از این زاویه نگاه نمونه داخلی را به یاد نمیآورد. بهخصوص که در این زمینه تحقیق و پژوهش هم داشتیم. خود من فیلم دیگری به نام «کوچ» با بازی مریم مومن کار کردهام که متأسفانه پخش هم نشد. آن هم سوژه مشابهی داشت اما بازهم زاویه پرداخت آن به موضوع متفاوت بود. ما در این فیلم شاهد یک فرد متزلزل میان مرگ و زندگی هستیم که واقعا درمانده است و نمیداند چه باید بکند.
من با خیلی از این زنان گفتگو داشتهام. ساعتها فیلم از این افراد گرفتهایم. نکته جالب هم این بود که همه این افراد در یک نقطه با هم اشتراک داشتند و آن اینکه هیچکدامشان این کار را دوست نداشتند. هیچ کس از روی لذت این کار را انتخاب نمیکند و همه به نوعی از سر اجبار به این مسیر کشیده شدهاند. خیلی از این افراد حالا دوست دارند از این مسیر بازگردند و از منجلابی که گرفتار آن شدهاند، خارج شوند. من اعتقاد دارم فیلمساز نباید شعار بدهد و به همین دلیل در این فیلم تلاش کردم فقط وضعیت چنین فردی را به تصویر درآورم.
واقعا کدام سازمان و نهاد در کشور ما وجود دارد که از چنین زنی که در فیلم تصویر کردهایم حمایت کند؟ اگر فیلم توانسته باشد همین درددل را به تصویر درآورد موفق بوده است. من حتی با یکی از نهادهای مسئول در این زمینه جلسه هم داشتم و پرسیدم شما در مواجهه با چنین افرادی چه میکنید؟ فکر میکنید پاسخشان به من چه بود؟ گفتند ما ۱۶ هزار پرسنل داریم و تنها دغدغهمان پرداخت ماهانه حقوق همین افراد است، وقتی برای این کارها نداریم!
عکس | روایت عجیب فروش یک زن در سریال تاریخی
کد خبر 736750 منبع: مهر برچسبها کارگردانان سینمای ایران خبر مهم بازیگران سینما و تلویزیون ایران فیلم کوتاه سینمای ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: کارگردانان سینمای ایران خبر مهم بازیگران سینما و تلویزیون ایران فیلم کوتاه سینمای ایران تصمیم به بازگشت بازگشت به زندگی برای بازگشت فیلم کوتاه چنین فردی برای خود یک فرد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۱۳۶۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اجرای موسی عصمتی میلیونی شد+فیلم
غزلی از موسی عصمتی با اقبال عمومی همراه شده، این سروده که درباره کارگران معدن است، در یکماه اخیر بیش از دو میلیون بازدید داشته است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شعر میراث ایرانیان است، همواره و همیشه با ما بوده و هست, از گهواره تا گور، در سفر و در حضر این شعر است که لحظههای زندگی ما را معنایی دیگر میبخشد و آنقدر این همراهی همیشگی و نزدیک است که گاه حضور آن را س نمیکنیم.
با وجود این، شعر سهم ناچیزی از رسانه ملی را به خود اختصاص داده است. به جز معدود برنامههایی که حاضران در آن خود اهل شعر و فرهنگ بودهاند، عموماً نگاه به شعر نگاهی تفننی بوده است؛ بهطوری که میتوان از آن بهعنوان زینتالمجالس یاد کرد.
در چندماه گذشته پخش برنامه تلویزیونی "سرزمین شعر" که در آن شعر امروز و شاعران جوان در یک رقابتی ادبی، آثار خود را ارائه میکردند، توانست تا حدی این جای خالی را در قاب سیما پر کند. اجرای برخی از شاعران در این برنامه مقبولیت عام یافت و بارها در شبکههای اجتماعی بازنشر شد. از جمله این اجراها میتوان به شعرخوانی موسی عصمتی، شاعر روشندل اهل سرخس، اشاره کرد با غزلی درباره پدرش:
پدرم را خدا بیامرزد، مرد سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را،کارکرد بود، اهل معدن بود...
اجرای این غزل عصمتی حاضران را تحت تاثیر قرار داد و در یکماه گذشته بیش از دو میلیون بازدید در شبکههای مختلف اجتماعی به همراه داشت. خبرگزاری تسنیم با او درباره این غزل و دلیل استقبال مخاطبان به گفتوگو پرداخت که در ادامه میخوانید:
آقای عصمتی غزل شما درباره زندگی و تجربه پدر بزرگوارتان، چند روزی است که در شبکههای اجتماعی مورد اقبال قرار گرفته است. این سروده در چه فضایی خلق شده است؟
روستایی که من در آن زندگی میکردم، یک روستای کارگری است که بیشتر ساکنان آن در معدن کار میکردند. روستای «معدن» حوالی سرخس قرار دارد. کوههای اطراف این روستا سرشار از زغال سنگ است و 99 درصد مردم آنجا، امرار معاششان را از طریق معدن انجام میدهند، کارگرند، زندگی کارگری دارند و حتی خانههای آنها مربوط به شرکتی است که معدن را اداره میکند. من فرزند یک کارگر هستم و زندگی کارگری را تجربه کردهام.
کار کردن در معدن بسیار سخت است؛ چون نیروها با امکانات ابتدایی در داخل معدن تونل میزنند و افقی پیش میروند. گاه معدن ریزش میکند و برخی از نیروها زیر خاک و سنگ معدن میمانند و گاه تا بیمارستان برسند، جان خود را از دست میدهند.
«ما دو تن شاخههای یک بیدیم»پدرم در بخشهای مختلف معدن کار میکرد. مدتی داخل معدن کار میکرد و مدتی به قول خودش بیرونکار بود و خارج از معدن، در کنار کورههایی با درجه حرارت بالا که زغال سنگ را به کُک تبدیل میکند، کار میکرد. من از نزدیک شاهد دغدغهها و زحماتی بودم که او میکشید. بعد از اینکه پدرم درگذشت، تمام این سختیهایی را که او در این مدت کشید، پیش چشم من قرار گرفت. مثلاً گاه پیش میآمد که مهندس معدن به نفع شرکت، 10-12 روزی را که پدرم جلوی کوره داغ کار کرده بود، در نظر نمیگرفت و اضافهکاری او را خط میزد. شرکتها هم عموماً خصوصی هستند و پاسخگوی درخواستهای کارگران نیستند. کارگران معمولاً هشت یا 10 ماه حقوق عقبافتاده دارند، حقوقشان پرداخت نمیشود و عموماً با اعتراض و ... موفق به دریافت حق و حقوق خود میشوند.
.
از این موارد برای اهالی روستا زیاد رخ میداد. همه این مشکلات و سختیها پس از فوت پدر در من انباشته شده بود. من با این شعر خواستم روزگار سختی را که بر کارگران روستا گذشت، بیان کنم. این غزل را در برنامه سرزمین شعر خواندم و بازتاب خوبی داشت؛ چون درد دل جامعه و کارگران بود.
در این مدت چقدر بازدید داشته است؟
در اینستاگرام فقط یک میلیون و 300 هزار بازدید داشته است. در دیگر شبکههای اجتماعی نیز بازنشر شده، در مجموع بیش از دو میلیون تا امروز بازدید داشته است.
سالهاست در فضای شعر حضور دارید و فعالیت میکنید، به نظر شما چرا شعر اجتماعی با وجود داشتن مشکلات متعدد در جامعه، ضعیف عمل کرده است؟ فضای عمده شعر امروز فارغ از مسائل اجتماعی است و اگر هم بخواهد به این حوزه ورود کند، بیشتر از منظر سیاسی و جناحی به قضیه میپردازد. چرا با وجود گسترش اطلاعرسانیها، شاعر امروز درد و دغدغه جامعه خود را ندارد؟
این بخش از سوی دوستان شاعر مورد غفلت قرار گرفته است. شعر شاعران جوان عمدتاً فضای عاشقانه دارد و اگر پا را فراتر بگذارند، وارد فضای سیاسی میشوند که کارهای گروه دوم، کمی دیده شده است. اما متأسفانه سطرهای نانوشته بسیاری از اتفاقات تلخی که در دل جامعه رخ میدهد و آنچه در زیر پوست جامعه میگذرد، در شعر امروز دیده میشود. حرفهای ناگفته بسیاری در شعر امروز دیده میشود که اگر غیر از این بود، ارتباط مردم با شعر امروز بیشتر میشد. شاید یکی از دلایل بازخورد خوب این غزل در جامعه طی روزهای گذشته، همین موضوع باشد.
دغدغه کارگران، موضوعی است که در شعر امروز کمتر گفته شده است؛ وگرنه غزلی که از طرف من ارائه شد، از نظر تکنیک ویژگی خاصی نسبت به دیگر آثار نداشت. حرف صمیمانهای که در شعر گفته شد، از جنس آن حرفهایی بود که کمتر در شعر امروز مجال بروز یافته است. شاعران جوان باید در این زمینه فعالتر باشند و راههای نرفته را بیازمایند.
درست است که مشکلات جامعه و دغدغه مرم در رسانهها مطرح میشود، اما ما تنها نوک قله یخ را میبینیم. برای طرح بهتر این دغدغهها، لازم است که شاعر خود تجربه و لحظات را کشف کند. در شهر پرسه بزند و با اقشار مختلف و آسیبپذیر جامعه زندگی کند.
با توجه به تجربه حضور در برنامه سرزمین شعر، در یک نقد منصفانه فکر میکنید چقدر این برنامه در ایجاد ارتباط میان مردم و شعر موفق بوده است. ما پس از برنامه مرحوم حسینی یا ساعد باقری و یا مشاعره، برنامهای با محوریت شعر که بتواند در ایجاد این ارتباط موفق عمل کند، کمتر داشتهایم.
به نظرم این برنامه در سطح قابل قبولی موفق بوده و توانسته این ارتباط را ایجاد کند؛ چرا که این برنامه مستقیماً خود شاعر را مورد توجه قرار داده بود. برنامه مرحوم حسینی با تمرکز بر شعر کلاسیک بود، اما برنامه سرزمین شعر، شعر امروز را محور کار خود قرار داده است.
رقابت در کنار شاعران مطرح امروز، سبب شد اقبال مردم به برنامه بیشتر شود. از سوی دیگر، در این برنامه شعرهایی خوانده شد که از کیفیت بالایی برخوردار بودند. مردم نیز با شعر و جریانهای شعر امروز بیشتر انس گرفتند و آشنا شدند. مطمئناً اگر این برنامه با جضور چهرههای جدید ادامه پیدا کند، میتواند جریانساز باشد.
انتهای پیام/